معنی کاهش هوشیاری

حل جدول

کاهش هوشیاری

نارکوز


کاهش هوشیاری در پزشکی

نارکوز


هوشیاری

نبوغ

فراست


کاهش

مقابل افزایش

لغت نامه دهخدا

هوشیاری

هوشیاری. [هوش ْ] (حامص مرکب) فطانت. خردمندی. هوشمندی. مقابل بیهوشی. هشیاری:
ای شاعر سبکدل با من چه اوفتادت
پنداشتم که عقلت بیش است و هوشیاری.
منوچهری.
استن این عالم ای جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است.
مولوی.
|| حس. (یادداشت مرحوم دهخدا). || صحو. مقابل مستی.


کاهش

کاهش. [هَِ] (اِمص) (از: کاه، ریشه ٔ کاهیدن = کاستن + ش اسم مصدر). (از حاشیه ٔ برهان چ معین). کم شدن و نقصان پذیرفتن. (برهان). کمی. مقابل افزایش:
چو افزون کنی کاهش افزون بود
ز سستی دل مرد پرخون بود.
فردوسی.
بدو گفت رستم کزین گفتگوی
چه آید مگر کاهش آبروی.
فردوسی.
کوه اگر گوید من راه خلافش سپرم
لرزش باد بدو درفتدو کاهش کاه.
فرخی سیستانی.
از کاهش و نیستی بیندیش
امروز که هستی و فزایی.
ناصرخسرو.
هیچ افتدت امشب که برافتاد گی من
رحم آری و بر کاهش جانم نفزایی ؟
خاقانی.
مسکین طبیب را که سیه دید روی حال
کاهش به عقل نورفزای اندر آمده.
خاقانی.
ای طعنه زده به دیگرانم
ای کاهش جان من فزوده.
خاقانی.
ای چون مه چهارده در کاهش و کمی
مه را ز کاستن نبود هیچ ننگ و عار.
مسعودسعد.
به همت چون دریا که در دهش از کاهش نیندیشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). || مجازاً، کم شدن و کاستن و پائین آمدن ارزش و شخصیت:
مرا خواری از پوزش و خواهش است
وزین نرم گفتن مرا کاهش است.
فردوسی.
|| مجازاً، کاستن جسم. نزار شدن. لاغر شدن. لاغری:
از آن پس به کاهش گرایید شاه
نداشت اندر آن هیچ تن راه نگاه.
فردوسی.
چنان بد که روزی بیامدپزشک
ز کاهش نشان یافت اندر سرشک.
فردوسی.
شب را ز گوسفند نهد دنبه آفتاب
تا کاهش دقش بمکافا برافکند.
خاقانی.
گر نور مه و روشنی شمع تراست
این کاهش و سوزش من از بهر چراست ؟
امیر معزی.
- داروی کاهش، دارو که تن را نزار کند و نیرو ببرد:
چو شب تیره گشت از نبشته بجست
بیامیخت داروی کاهش درست.
فردوسی.

فرهنگ عمید

هوشیاری

زیرکی،
آگاهی، بیداری،

فرهنگ معین

هوشیاری

دارای هوش، عاقلی، آگاهی، بیدار، زیرکی. [خوانش: (~.) (حامص.)]


کاهش

(هِ) (اِمص.) کاستی، نقصان، کاستن.

مترادف و متضاد زبان فارسی

هوشیاری

آگاهی، بصیرت، بیدارمغزی، بیداری، تیزفهمی، ذکاوت، زیرکی، زیرکی، صحو، فطانت، کیاست،
(متضاد) غفلت

فارسی به عربی

هوشیاری

حذر، وعی، اِحْتِراسٌ


کاهش

استخفاف، اهدا، تخفیض، خصم، نقصان، هبوط، هدوء

فرهنگ فارسی هوشیار

هوشیاری

‎ دارای هوش بودن باهوش، عاقلی بخردی، آگاهی بیداری، زیرکی مقابل بیهوشی.

فارسی به آلمانی

هوشیاری

Achtung (f), Vorsicht

معادل ابجد

کاهش هوشیاری

858

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری